"ای ام تریدینگ" مرکز آموزش کسب در آمد اینترنتی و اصول موفقیت در زندگی به صورت نوین و کاربردی

نظرسنجی سایت

سلام دوست عزیز، از چه طریقی با ما آشنا شدید؟ بابت نظر ارزشمندتان سپاسگزاریم

چرا دنیال کار و شغلی که دوست داریم ، نمی رویم؟


چرا دنبال کار و شغلی که دوست داریم، نمی‌رویم؟

 

هر یک از ما موجودی منحصر به فرد هستیم و استعدادها و علایق خاص خود را داریم. اکثر ما به طور شهودی می‌دانیم که از چه کار و فعالیتی خوش‌مان می‌آید و گاهی ممکن است در اوقات فراغت به این علایق بپردازیم. برای بیشتر ما، کار و شغل چیزی جدا از علاقه و تفریح است. در حالی که روان‌شناسی را دوست داریم، مهندسی می‌خوانیم. با اینکه به نقاشی علاقه داریم، حسابدار می‌شویم. از معماری خوشمان می‌آید اما صنایع قبول می‌شویم. دوست داریم برای خودمان کار کنیم اما کارمندی را انتخاب می‌کنیم. تنها تعداد محدودی از هزاران فردی که با آنها برخورد داشته‌ام کارشان را دوست داشته‌اند. اکثر آنها به دنبال کار و شغل مورد علاقه‌ی خود نرفته‌ بودند. اما چرا چنین است؟ چرا شغلی را که دوست داریم، انجام نمی‌دهیم؟

علایق و استعدادهای خود را نمی‌شناسیم

بسیاری از ما حتی در سنین بلوغ و بزرگسالی نیز به درستی علایق و استعدادهای خود را نمی‌شناسیم. هرگز برای این نوع از خودشناسی آموزش ندیده‌ایم و راهنمایی نشده‌ایم. مدرسه در اصل قرار است جایی برای کشف و شکوفایی علایق و استعدادهای ما باشد، اما در عمل چنین اتفاقی نمی‌افتد. ما مجبوریم علایق خود را در محدوده‌ی رشته‌های دفترچه‌ی کنکور بجوییم و پس از آن هم معمولا در دام رشته و کاری که هیچ علاقه‌ای به آن نداریم، گیر می‌افتیم. هرچند که برخی از تست‌های استعدادیابی و تیپ‌شناسی شخصیتی می‌توانند برای کشف علایق و استعدادها مفید باشند اما کافی نیستند. این آزمون‌ها بسیار ساده‌سازی شده‌اند و پیچیدگی تفاوت‌های فردی، تجارب گذشته و تاثیرات محیطی که شخص در آن رشد کرده است را در نظر نمی‌گیرند. از طرف دیگر در نهایت این خود شما هستید که باید به پرسش‌های این آزمون‌ها پاسخ بدهید. منظورم این است که در نهایت این خودتان هستید که باید با مراجعه به درون خود علایق و استعدادهای خود را کشف کنید. چه کاری برای‌تان لذت‌بخش است؟ چه مهارتی را راحت و آسان انجام می‌دهید؟ چه موضوع یا فعالیتی را سریع یاد می‌گیرید؟ تفریحات و سرگرمی‌هایتان چیست؟ تمامی اینها می‌توانند سرنخی برای کشف علاقه و استعدادهایتان به شما بدهند. علت این که علاقه و استعداد را باهم به کار می‌برم این است که آنها معمولا باهم همسو و سازگار هستند. اگر شما واقعا به گرافیک، نویسندگی یا فوتبال علاقه دارید، به احتمال زیاد در آن زمینه استعداد هم دارید.

در انتخاب شغل تحت تاثیر معیارهای دیگران قرار می‌گیریم

برای بیشتر ما انتخاب شغل از مسیر مدرسه، کنکور و انتخاب رشته می‌گذرد. به عنوان نوجوانی دبیرستانی معمولا بسیار تحت تاثیر نظرات و باورهای دیگران هستیم و به راحتی معیارها و مُدهای اجتماعی را می‌پذیریم. بیشتر والدین از بچه‌ها توقع دارند که دکتر یا مهندس شوند و کاری به علاقه‌ی خود آنان ندارند. در حالی که من اشتیاق فراوانی به فیزیک داشتم، اما فقط به این خاطر که همه از من توقع مهندس شدن داشتند، در رشته‌ی مهندسی مشغول به تحصیل شدم. دوستم عاشق ریاضی بود اما پزشک شد. (در ادامه توضیح می‌دهم که هر دوی ما پس از ۲۰ سال، با انتخاب‌هایمان به کجا رسیده‌ایم) اکثر دوستان دیگر نیز چنین وضعی داشتند. در آن سنین اکثر ما آن‌قدر به پختگی، شناخت و استقلال فکری نرسیده‌ایم که بتوانیم راه خودمان را برویم و کار و رشته‌ی دلخواه‌مان را دنبال کنیم. اما در سال‌های بلوغ نیز همچنان موانع دیگری ما را از رسيدن به علایق‌مان باز می‌دارد.

از ناهمرنگی با جماعت می‌ترسیم

 

دنبال كردن علایق شخصی، معمولا ما را در مقابل توقعات و باورهای اطرافیان و جامعه قرار می‌دهد. کمتر کسی در سنین بلوغ یا بزرگسالی مسیر شغلی خود را تغییر می‌دهد. بنابراین اگر بخواهیم چنین کاری بکنیم، توجه دیگران را به خود جلب می‌کنیم و شخصی غیرعادی و عجیب به حساب خواهیم آمد و این قضاوت دیگران، در ما ایجاد ترس خواهد کرد. به همین دلیل ترجیح می‌دهیم همچنان همان آدمی باشیم که تاکنون بوده‌ایم و همان کارهایی را بکنیم که تاکنون ‌کرده‌ایم. همرنگی با جماعت ممکن است برای خود واقعی ما بسیار گران تمام شود. آرتور شوپنهاور می‌گوید: «ما حدود نیمی از شخصیت خود را در راه تلاش برای شباهت به دیگران از دست می‌دهیم». ارزش‌های سنت و اجتماع از همان سنین مدرسه، کودک را تحت تأثیر قرار می‌دهند. تأثیری که در اکثر مواقع منجر به دفن خود واقعی ما می‌شود و ما را به شکل کپی و رونوشتی از یک انسان مقبول اجتماع درمی‌آورد. درست است که انسان موجودی اجتماعی است اما اجتماعی بودن به این معنا نیست که همه‌ خود را با معیارهایی یکسان تطبیق دهند. برای پیگیری علایق و استعدادهای خود باید به حدی قوی باشیم که بتوانیم، علی‌رغم نظر دیگران، به تلاش برای دستیابی به اهداف و رؤیاهای خود ادامه دهیم.

از شکست خوردن می‌ترسیم

بالاخره کاری که اکنون مشغول انجامش هستیم برای‌مان غنیمتی است و اگر بخواهیم آن را رها کنیم و به کار دیگری بپردازیم ممکن است شکست بخوریم و موقعیت فعلی‌مان را نیز از دست بدهیم. خب می‌توانیم به مرور مسیر را تغییر بدهیم و هزینه‌ی شکست را کمتر کنیم. می‌توانیم در کنار شغل فعلی به طور پاره وقت به کار مورد علاقه‌ی خود بپردازیم و زمانی که در این کار ثابت شدیم، کار قبلی را رها کنیم. با این حال معمولا در شروع یک کار جدید، شکست اجتناب ناپذیر است. ما باید مدیریت شکست‌ را بیاموزیم. باید با استفاده از درس‌هایی که از شکست‌ها و اشتباهات خود می‌گیریم مسیر را اصلاح کنیم تا بتوانیم به موفقیت دست‌یابیم. شکست‌های موقت در انجام کاری که دوست داریم بسیار بهتر از شکست همیشگیِ ناشی از فراموش کردن علایق‌مان است.

از موفق شدن می‌ترسیم

ترس از موفقیت شاید عجیب به‌ نظر برسد اما واقعیت دارد. تصور کنید قرار است آدم بسیار بزرگی شوید و به دستاوردها و موفقیت‌های بزرگی برسید. تصور اینکه واقعا در چنین جایگاهی قرار بگیرید چه احساسی در شما ایجاد می‌کند؟ چرا با اینکه هر یک از ما با استعدادهای منحصر به ‌فرد به دنیا می‌آییم، تنها تعداد اندکی از انسان‌ها می‌توانند این قابلیت‌ها را شکوفا و از آنها استفاده کنند و به موفقیت‌های بزرگ برسند؟ یکی از دلایلی که روانشناس انسان‌گرا آبراهام مازلو برای این مشکل مطرح کرد، «عقده‌ی یونس» نام دارد. یونسِ پیامبر که در انجیل و قرآن نیز از او یاد شده است یک بازرگان کم‌جرئت بود که در مقابل درخواست خداوند برای اجرای یک مأموریت مهم، مقاومت کرد، عقده‌ی یونس به «ترس از بزرگی» یا روی‌گردانی از سرنوشت واقعی اشاره دارد. مازلو اعتقاد داشت که ما همان‌طور که از بدترین ویژگی‌های خود وحشت داریم از بهترین ویژگی‌هایمان نیز می‌ترسیم. شاید برای ما، داشتن یک مأموریت بزرگ در زندگی خیلی ترسناک باشد و به همین دلیل برای ادامه‌ی حیات خود به انجام یک سری مشاغل عادی روی می‌آوریم و دنبال یک سری اهداف عادی می‌رویم. همه‌ی ما لحظاتی را تجربه کرده‌ایم که طی آن متوجه توانایی‌های واقعی‌ خود شده‌ایم. مازلو در این زمینه می‌نویسد: «ولی همزمان با اینکه این توانایی‌ها را در خود می‌بینیم از سر ضعف، حیرت و ترس به لرزه می‌افتیم.» ترس از پیگیری و تحقق نبوغ ذاتی‌مان و کار کردن در حد کفایت، دستورالعمل یک زندگی عمیقا غمبار است، زیرا اگر این روش را انتخاب کنیم، از همه‌ی ظرفیت‌ها و فرصت‌ها کناره‌گیری می‌کنیم. بعضی از افراد به این دلیل از جست‌وجوی بزرگی و موفقیت پرهیز می‌کنند که می‌ترسند زیاده‌خواه به نظر برسند. ولی این موضوع می‌تواند تنها بهانه‌ای برای فرار از سعی و کوشش باشد. ازاین‌ رو، معمولا اهداف پست و کوچکی را برای خودمان در نظر می‌گیریم. احتمال برجسته شدن، صاعقه‌ای از ترس را در دل هر انسان عادی ایجاد می‌کند. زیرا متوجه می‌شود که اگر برجسته باشد توجه دیگران را به خود جلب می‌کند. عقده‌ی یونس تا حدودی به از دست دادن کنترل و ترس از دست دادن شخصیت قدیمی‌مان نیز مربوط می‌شود.

اهمیت پیگیری علایق و استعدادها

 

یکی از اهداف طبیعی در زندگی همه‌ی ما دستیابی به لذت و شادی است. به همین دلیل انجام کار مورد علاقه و لذت‌بخش نیز امر کاملا طبیعی و درستی است. از طرفی طبیعت به هر یک از ما استعدادی خاص بخشیده است و هنگامی که در پی شکوفایی آن هستیم، با ایجاد احساساتی عالی مثل شور و لذت و شادی درونی به ما پاداش می‌دهد. در غیر این صورت نیز طبیعت با هشدارهایی چون احساس بی‌معنایی، ناامیدی، افسردگی، دل‌مردگی، فشار عصبی و استرس و انواع بیماری‌های روان‌تنی به ما یادآوری می‌کند که در مسیر تحقق خود واقعی‌مان قرار نداریم و باید راه‌ خود را اصلاح کنیم. مسلما تنها با انجام کاری که برای‌مان حسی خوش‌آيند به همراه داشته باشد، قادر خواهیم بود تا خدمت بزرگی به جهان عرضه کنیم، زیرا عشق و اشتیاق نیرویی است که بر هر مانعی غلبه می‌کند. از طرف دیگر وقتی به کار مورد علاقه‌مان مشغول باشیم در واقع مشغول تفریح و بازی خواهیم بود نه کاری که سراسر تقلا و جان‌کندن باشد. کارهای مورد علاقه‌ی ما، با به‌کارگرفتن استعدادها و نبوغ ذاتی‌ ما، بازدهی عالی در قالب ارائه‌ی ارزش یا خدمتی به دیگران به وجود می‌آورد که زندگی ما و سایرین را غنا خواهد بخشید.

خطرات داشتن شغل ناخوشایند

من، به عنوان فردی که رشته‌ی مورد علاقه‌ام یعنی فیزیک را رها و رشته‌ی مهندسی را انتخاب کرده بودم هرگز از کارم احساس رضایت نمی‌کردم و همواره ناراحت و افسرده بودم. البته فیزیک تنها علاقه‌ی من نبود. من به فلسفه و هنرهای تجسمی، نویسندگی و مباحث خودشناسی و رشد شخصی نیز علاقه‌مند بودم. با این‌حال شدیدا از کارم ناراضی بودم و این نارضایتی آن‌قدر عمیق بود که مصمم شدم تا به هر بهایی دنبال علایقم بروم و هم اکنون در مسیر علاقه‌هایم قرار دارم. این تغییر باعث شد تا دوباره شور و اشتیاقم را به دست آورم و از زندگی‌ لذت ببرم. اما حکایت دوست من بسیار غم‌انگیز است. او که ‌استعداد فوق‌العاده‌ای در ریاضیات داشت، به دلیل همان معیارهای اجتماعی که در بالا توضیح دادم، رشته‌ی پزشکی را انتخاب کرد. هر زمان که از ریاضیات صحبت می‌کرد شور و اشتیاق و حسرت را هم‌زمان می‌شد در چهره‌اش دید. به عنوان یک پزشک با اینکه از لحاظ درآمد و اعتبار اجتماعی به اهداف خود رسیده بود اما همیشه از شغل شکایت داشت و فشار و اضطراب زیادی را تحمل می‌کرد. او سرانجام به علت خودخوری‌های و فشارهای درونی که حاصل این نارضایتی بود در حالی که هنوز پا به چهل سالگی نگذاشته بود بر اثر حمله‌ی قلبی درگذشت. هرچند که مرگ دست خداست اما داشتن شغل ناخوشایند هم می‌تواند وسیله‌ای برای از پا در آوردن انسان باشد.

انتشار : ۸ فروردین ۱۳۹۹

10 نکته ضروری برای موفقیت در بورس


 

1. قبل از قدم گذاشتن در بازار خوش خط و خال بورس استراتژی خود را تعیین کنید. نوسانگیری – کوتاه مدت (تا 3 ماه) – میان مدت (3 تا 6 ماه)- بلند مدت از 6 ماه به بالا

2. اگر قصد دارید سرمایه‌گذاری بلندمدت انجام دهید بازهم کمی تحلیل تکنیکال بیاموزید و مفاهیم اولیه تحلیل تکنیکال از قبیل حمایت‌ها و مقاومت‌ها را بشناسید. اطلاعات جمع آوری کنید، تجزیه و تحلیل کنید تا ورزیده شوید.

3. حتما در هر خرید حد ضرر مشخصی برای خود تعیین کنید مثلا 10% و بر این حد ضرر کاملا پایبند باشید. خیال سودهای تپل می تواند به ضرر های تپل تر هم بیانجامد. فرضا روند قیمتی سهمی را در 20 روز گذشته بررسی کنید ببینید کمترین قیمت چند بوده است و بیشترین قیمت را ببینید بعد ببینید ریسک ورودتان خوب ارزیابی می شود یا بد. بر اساس آن استراتژی ورود خود را تنظیم کنید.

4. براساس صحبت‌های افراد خرید و فروش نکنید. (حتی صحبت‌های کسانی که به ایشان صددرصد اعتماد دارید). صحبت‌ها و توصیه‌های خرید و فروش را فقط گوش کنید و بخوانید ولی سریع اجرا نکنید. تجزیه و تحلیل کنید و با شخصیت‌تان و استراتژی خودتان تطبیق دهید. شاید آن شخص فردی بسیار ریسک‌پذیر باشد ولی شما شخصا حاضر به ریسک زیاد نباشید. دلیل دیگر اینست که شاید استراتژی آنها بلند مدت باشد ولی شما کوتاه مدت یا میان مدت و حتی شاید آنها به نوسانگیری فکر می کنند.

5. برخی افراد سودجو در تالارهای بورسی قصد دارند با تعیین هدف‌های اغواکننده و جذاب برای سهم‌های مختلف، سرمایه‌گذاران را فریب داده و هیجان‌زده کنند. پس به سهم هایی که در تالارهای بورسی بشدت روی آنها تبلیغ می شود سعی کنید وارد نشوید و اگر وارد شدید کاملا مواظب باشید. هیجان‌زده رفتار نکنید و به استراتژی تان در هر حالت و موقعیتی پایبند باشید. (البته به این معنی نیست که همه افراد در تالارهای گفتگو سودجو و فریبکار هستند)

6. همیشه 30% سرمایه‌تان نقد داشته باشید. امتحان کنید حاشیه امنیت بالایی برای شما ایجاد خواهد کرد. تا زیر و بم کار را یاد نگرفتید هرگز تک سهم نشوید. تک سهم شدن (داشتن یک سهم در سبد سهام) مخصوص معامله‌گران بسیار حرفه ای و رانت‌دار است.

7. اگر اطلاعاتی درباره تحلیل تکنیکال و بنیادی ندارید، سهمی که رشد شارپی دارد و با صف خرید بالا می‌روند در اولین منفی 50% آن سهام را بفروشید و اگر دوباره منفی خورد 100% خروج کنید. منتظر نباشید که قیمت آن برگردد. بلکه بهتر است سود خود را شناسایی کرده (سهام خود را بفروشید) و بروید روی سهم دیگری سرمایه گذاری کنید.

8. هرگز به خود نگویید که اگر امروز نخریدم دیگر سود نخواهم کرد. بیش از 400 نماد در حال معامله شدن است اگر این سهم نشد بازهم سهام خوب دیگر موجود است. در ابتدای کار همین که ضرر نکنید کلی سود است پس در خرید عجله نکنید. سهم‌های خوب برای خرید همیشه وجود دارد. امروز نشد فردا ، فردا نشد پس فردا خرید کنید. بنابراین آرامش و خونسردی خود را حفظ کنید.

9. اولویت اول در بازار بورس حفظ سرمایه‌ است و اولویت دوم، حفظ سودهای قبلی میباشد. همیشه فرصت خرید سهام وجود دارد ولی فرصت برگرداندن سرمایه همیشه مهیا نیست.
اگر سهمی را با عجله و با شتاب‌زدگی خرید کنید و ضرر کرده و سرمایه شما از دست برود، دیگر چیزی نخواهید داشت که با آن معامله کنید. پس اگر سرمایه نباشد سود هم نیست.

10. خرید یک سهم با اراده خود فرد انجام می‌شود. پس قبل از هر خرید فکر کنید و عواقب خریدتان را از همین ابتدا بر عهده بگیرید. تقصیر اشتباه‌تان را بر گردن دیگران نیندازید. این شما هستید که مسئول خرید و فروش خود می‌باشید.

10 نکته ضروری برای موفقیت در بورس
انتشار : ۶ بهمن ۱۳۹۸

چگونه کتابخوان شویم و به مطالعه عادت کنیم؟


سلام عرض میشود خدمت شما دوستان گرامی.

در اینجا میخواهیم چند نکته برای شروع کتاب خوانی برای شما باز گو کنیم . امیدواریم برای شما عزیزان مفید باشد.

 

۱- نگاهتان را به کتاب تغییر دهید. (نکته‌ای برای شروع کتاب خواندن و نوع نگاه به کتاب‌ها)

در پاسخ به این سوال که چرا کتاب خواندن مفید است و اهمیت کتاب خواندن در چیست باید بگویم که کتاب قرار است به بهبود کیفیت زندگی ما کمک کند. بهتر است به آن به چشم یک کالای لوکس نگاه نکنید، کالایی که هیچ وقت هم پولی برای خریدنش ندارید! پیش از آنکه به این فکر کنیم که چه کتابهایی بخوانیم بهتر است به نوع نگاهمان به کتاب توجه کنیم.

پس لطفا با خوردن یک پیتزای کمتر، کتاب بخرید و به آن به عنوان ابزاری برای افزایش آگاهی های خود نگاه کنید. شک نکنید این افزایشِ آگاهی، منجر به بهبود کیفیت زندگی تان خواهد شد. قبل از هر چیزی، کیفیت زندگی ما تابعی از افکار ماست.

۲- چه کتابی بخوانیم ؟ کتابِ خوب بخرید. (اهمیت کتاب خوب خواندن کمتر از اهمیت کتابخوانی نیست)

همه کتابهای نوشته شده، پنانسیل بهبودِ کیفیت زندگی شما را ندارند. مهم است که بدانیم چه کتابی بخوانیم. میتوانید از آن دوستانتان که اهل کتاب هستند، سراغ کتابهای خوب را بگیرید. 

اهمیت کتاب خوب خواندن کمتر از اهمیت کتابخوانی نیست. و البته پیشنهاد من این است که کتابِ خوبی را که پیدا کرده اید، حتما بخرید. اصولا ما آدمها برای چیزی که پولی بابتش بپردازیم، ارزش بیشتری قائل هستیم. پس لطفا بیخیال امانت گرفتن کتاب شوید و این توصیه را در مسیر شروع کتاب خواندن خود جدی بگیرید.

۳- چگونه کتاب بخوانیم ؟ کتابِ خوب را خوب بخوانید. (روش کتابخوانی بسیار مهم است)

یادمان باشد کتابی که خریده ایم، قرار است زندگی ما را بهتر کند. اینکه چگونه کتاب بخوانیم هم خیلی مهم است. دوریالِ شبکه سه که نگاه نمی کنید تا منتظر آخرش باشید ببینید چه میشود. اصطلاحی که من در این مورد دارم این است که کتابهای خوب را باید خورد! روش کتاب خوانی بسیار مهم است.

۴- کتاب را خلاصه کنید. (به خصوص در شروع کتابخوانی)

خلاصه کردن کتاب، دو فایده اصلی دارد:

  • به فهم بیشتر شما از کتاب کمک میکند. سعی کنید از روی کتاب رونویسی نکنید. یک قسمت را بخوانید و سپس با زبان خودتان آن را خلاصه کنید. اینگونه ذهنتان بیشتر درگیرِ کتاب خواهد شد و احتمال بخاطرسپاری مفاهیمِ آن هم بیشتر است.
  • رجوع مجدد به مطالب کتاب را ساده تر میکند. حتما در آینده نیاز خواهید داشت تا مجددا به مفاهیم این کتاب مراجعه کنید. اگر خلاصه ای از کتاب داشته باشید که خودتان آن را نوشته اید، مراجعه مجدد و مرور مفاهیم برایتان لذت بخش تر و مفیدتر خواهد بود.

پیشنهاد من این است که خلاصه شخصی خودتان را داشته باشید. اما خواندن خلاصه دیگران از آن کتاب هم میتواند مفید باشد. یک روشِ خوبِ استفاده از خلاصه های دیگران، قرار دادن آن خلاصه کنار دستتان هنگام خواندن کتاب است. اینگونه میتوانید هرجا که لازم دانستید، مطالبی را هم خودتان اضافه کنید.

ممکن است برای خیلی‌ها سوال پیش بیاید که چگونه عادت به مطالعه کنیم، ایده‌ای که به شما بسیار کمک خواهد کرد این است که برای انتشار خلاصه‌های خودتان وبلاگ یا کانال تلگرام هم بزنید. شوق خلاصه کردن و قرار دادن خلاصه‌های کتاب در یک جای مشخص باعث ایجاد عادت به کتابخوانی شما میشود. علاوه بر این پیشنهاد می‌کنم که مورد بعدی را حتما رعایت کنید.

۵- چگونه عادت به مطالعه کنیم؟ (کم بخوانید، ولی همیشه بخوانید.)

مفهوم آهسته و پیوسته پیمودن مسیر را لطفا رعایت کنید. مگر قرار نیست کتاب به بهبود کیفیت زندگی ما کمک کند؟ پس چرا باید خواندنِ کتاب را قطع کنیم؟

در پاسخ به این سوال که چگونه به کتاب خواندن علاقه‌ مند شویم ؟ و چگونه به کتاب خواندن عادت کنیم ؟ باید گفت که بهترین کار برداشتن گام‌های کوچک اما پیوسته است.

مفاهیمِ کتاب را آهسته آهسته بفرستید توی مغزتان، تا برود و سر جایش بنشیند. هنگام خواندنِ کتاب، خوب به مطالبش فکر کنید. دوره های تندخوانی و این داستانها را رها کنید. حالا که فهمیدید چه کتابهایی بخوانید و کتاب‌های مناسب را پیدا کرده‌اید رهایشان نکنید.

اگر محلی برای ثبت تداعی های خودتان هنگام خواندن کتاب هم داشته باشید، عالی است. سعی کنید مصداقِ مفاهیمِ کتاب را در زندگی خودتان پیدا کنید و به راه حلهای جدیدی برسید

۶- چند کتاب را با هم بخوانید.

ممکن است هنگام خواندن بهترین کتاب هم، روزی برسد که دوست نداشته باشید سمتِ آن کتابِ خاص بروید. برای اینجور مواقع همیشه یک یا دو کتاب دیگر هم در دست مطالعه داشته باشید تا سراغ آنها بروید. یادمان باشد که قرار نیست از روی بی حوصلگی فقط کتاب را تمام کنیم، پس کتاب را باانرژی بخوانید.

۷- با برنامه کتاب بخوانید. جریمه را فراموش نکنید.

بعد از اینکه تصمیم گرفتید کتاب خواندن را به یک روند همیشگی در زندگیتان تبدیل کنید، یک برنامه هفتگی برایش داشته باشید. از کم شروع کنید. مثلا به صورت میانگین روزانه نیم ساعت، مجموعش میشود هفته ای ۳٫۵ ساعت. اگر یک روز نتوانستید برنامه را رعایت کنید، سعی کنید روزهای بعد جبرانش کنید. عناوین کتاب‌ها را از قبل آماده کنید تا پاسخ سوالی مانند چه کتابی بخونم را از قبل داشته باشید.

علاوه بر مورد شماره ۵، جریمه گذاشتن باعث می‌شود که شما با نظم بیشتری به مطالعه و کتابخوانی ادامه دهید و کتاب خواندن برایتان یک عادت می‌شود. پس یکی از مهم‌ترین نکات در پاسخ به سوال چگونه کتاب خواندن یک عادت می‌ شود این است که نظم در برنامه مطالعه را رعات کنید.

برای اطمینان از رعایت این برنامه توسط خودتان، برای انجام ندادنش، یک جریمه برای خودتان درنظر بگیرید، پیشنهاد من این است که جریمه از نوع پرداخت پول باشد!

۸- مفاهیم کتاب را برای دیگران هم تعریف کنید. (چگونه یک کتابخوان حرفه ای شویم)

برای اینکه تبدیل به یک کتابخوان حرفه‌ای شوید با این دید کتاب را بخوانید که باید مفاهیم آن را به صورت ساده برای دیگران توضیح دهید. این کار باعث میشود، مفاهیم را بهتر یاد بگیرید. اساسا وقتی ما یک مفهوم را بتوانیم برای دیگران هم توضیح بدهیم، یعنی آن را به خوبی یاد گرفته ایم. سعی کنید شنونده خوبی را انتخاب کنید تا ذوقِ تعریف کردنتان از بین نرود!

شاید هم با این تعریف کردن و توضیح دادن مطالبِ کتاب، دیگران هم به خواندنش ترغیب شدند؛ اینگونه با یک تیر دو نشان زده اید. اگر کسی از اطرافیانتان پرسید: چه کتابی بخونم، فرصت خوبی نصیبتان شده، بروید و در مورد آخرین کتابی که خوانده‌اید به او توضیح بدهید.

۹- مفاهیمِ کتاب را زندگی کنید.

اهمیت کتاب خواندن در این بود که کتاب به بهبود کیفیت زندگی شما کمک کند. پس سعی کنید، مفاهیمی را که فرا گرفته اید، در زندگی خودتان هم بکار بگیرید. تا میتوانید به مفاهیم فکر کنید و دنبال مصادیق آن در زندگی تان باشید.

بعد از اینکه فهمیدیم چه کتابهایی بخوانیم و چگونه کتاب خوان شویم، باید برویم و به آموخته‌هایمان عمل کنیم.

۱۰- اعتیاد جدیدتان مبارک!

عادت به کتابخوانی می‌تواند دنیای ما را دگرگون کند. موارد بالا را که رعایت کنید، کم کم معتاد به کتاب خواندن میشوید. فکر نکنم اعتیادی لذت بخش تر از این در دنیا وجود داشته باشد.

                                                                   شاد و پیروز و کتابخوان باشید

چگونه کتابخوان شویم و به مطالعه عادت کنیم؟
انتشار : ۴ آبان ۱۳۹۸

چگونه ورزش کردن را شروع کنیم؟


هر کسی باید از جایی شروع کند، درست است؟ اگر اولین بار است که ورزش کردن را جدی گرفته‌اید، شاید سردرگم شوید که از کجا باید شروع کرد.

اغلب برنامه‌های ورزشی که پیدا خواهید کرد، برای افرادی تدوین شده که تجربه‌ی خوبی در تمرینات ورزشی دارند، و یا اینکه خوش اندامند. چنین برنامه‌هایی برای تازه کارها واقعا سخت است، حتی احتمالش هست که آسیب‌هایی جدی ببینند.حتی تمرینات ساده‌ی بدنسازی هم اگر به اشتباه اجرا شوند می‌تواند خطرناک باشد. بنابراین اگر گیج شده‌اید که از کجا شروع کنید 

فواید ورزش کردن

اکثر افراد برای تناسب اندام ورزش می کنند اما غیر از کاهش وزن و تناسب اندام فواید دیگری نیز دارد که عبارت اند از:
1. کاهش استرس
2. افزایش شادی
3. لذت بردن از فضای آزاد
4. افزایش اعتماد به نفس
5. کاهش اضطراب
6. افزایش قدرت مغز و حافظه
7. کنترل اعتیاد
8. افزایش آرامش و انرژی
9. افزایش خلاقیت
10. کاهش خطر بیماری قلبی

چگونه ورزش کردن را شروع کنیم؟

برای خود تعهدی 30 روزه ایجاد کنید که هر روز از هفته در این دوره به باشگاه، پارک و... بروید یا حداقل تا محل کار خود پیاده بروید. که با این کار یک عادت خوب در خود ایجاد کرده اید.

یک مربی ورزش داشته باشید تا برای شما برنامه ریزی کند چه تمریناتی را انجام دهید. زیرا مربی ورزشی دانش بیشتری نسبت به شما درباره ورزش دارد و بدن و توانایی شما را بررسی می کند و متناسب با آن ورزش هایی را پیشنهاد می دهد.

یک تقویم داشته باشید و روزهایی که باشگاه می روید یا به تعهد خود پایین بودید را ضربدر بزنید و به خود جایزه بدهید.

حتی اگر زمان شما خیلی پر بود حداقل 20 دقیقه زمان بگذارید و یک پیاده روی آرام داشته باشید زیرا کم ورزش کردن بهتر از هرگز ورزش نکردن است.

نحوه درست هر حرکت ورزشی را به طور اصولی از مربی خود یاد بگیرید.تحرک داشتن خوب است اما برای انجام دادن حرکات ورزشی باید زیر نظر یک مربی ورزشی باشید تا با انجام حرکات به بدن خود آسیب نرسانید.

هدف خود را از ورزش کردن مشخص کنید و ببیند برای چه ورزش کردن را می خواهید شروع کنید.

دوچرخه سواری هم برای ورزش کردن گزینه خوبی است. می توانید برای این کار زمانی را در زندگی روز مره خود در نظر بگیرید. یا در اواخر هفته با خانواده خود به دوچرخه سواری بروید.

سعی کنید در طول روز کارهای خود را سریع تر انجام دهید تا شب زودتر بخوابید. زمانی که شما 8 ساعت خواب کافی را داشته باشید صبح زودتر از خواب بلند می شوید و زمان برای ورزش کردن در صبح زود که بهترین زمان است دارید.

انگیزه های چگونگی شروع کردن ورزش

برای این منظور باید تقویت انگیزه داشته باشد و یکسری کارهایی انجام دهید به نوعی تحرک شما را زیاد کند.
با دوستان خود یا به صورت گروهی ورزش کنید زیرا این طوری بیشتر از ورزش لذت می برید و به خاطر ملاقات دوستان تان هم شده به باشگاه می روید یا قرار خود را کنسل نمی کنید.

رقصیدن هم یک نوع ورزش کردن است. رقصیدن به تناسب اندام و خوش اندام شدن شما هم کمک می کند.برای شروع می توانید ار رقص سالسا، عربی، زومبا، باله کمک بگیرید.

شنا کردن هم به نوع خود یک نوع ورزش کردن است. و یک ورزش سبک و بدون آسیب است. حتی با فراگرفتن شنا یک مهارت ورزشی هم کشف کرده اید.

به این فکر کنید یک رویداد مهم مثل عروسی، مهمونی مهم و ... در پیش دارید و باید خوش اندام باشید.

در شروع ورزش کردن باید از چه ورزش هایی پرهیز کنیم؟

1. تمرین با استپ
2. حرکات ایروبیک
3. کیک بوکس
4. اسکات، پرس پا
5. تمرین های استقامتی
6. دوچرخه زدن در جا
7. استپر یا بالا رفتن از پله به طور استقامت
8. کوهنوردی و دویدن به ویژه در حال حمل وزنه های سنگین
9. پرش با طناب
10. کلیه تمرین هایی که در آن به قوزک وزنه بسته می شود.
11. غلت خوردن روی تپه ها
12. کلیه حرکاتی که برای تقویت قسمت نیم تنه پایینی بدن دارای حرکات استقامتی و یا وزنه هستند.
13. حرکات استقامتی و وزنه برداری
14. قایقرانی استقامتی
15. کلیه حرکاتی که برای تقویت قسمت نیم تنه بالایی بدن دارای حرکات استقامتی و یا وزنه هستند.

 

چگونه ورزش کردن را شروع کنیم؟
انتشار : ۴ آبان ۱۳۹۸

چطور عادت های خوب و ماندگار در خودمان ایجاد کنیم؟


شخصیت هر آدمی برآمده از مجموعه‌‌ی عادت‌هایش است. فکر نکنم شما هم با این حرف من مخالفتی داشته باشید. سحرخیز هستید یا شب‌زنده‌دار؟ اگر خودتان را عادت بدهید که هر شب سر ساعت ۱۱-۱۲ بخوابید، آدم سحرخیزی خواهید بود و در نتیجه شخصیت‌تان با آن شب‌زنده‌دارهایی که خواب و بیداری‌شان را با اوقات شرعی «موگادیشو» تنظیم می‌کنند، کاملا متفاوت خواهد بود! به عبارت دیگر، این دست خودمان است که چه جور آدمی باشیم. در این مقاله شما با راه‌های ایجاد عادت های خوب در خودتان آشنا می‌شوید.

راه حل ما سه بخشی است.

راه حل سه‌ بخشی ایجاد عادت های خوب

هر عادتی که دارید – خوب یا بد – از این سه بخش تشکیل می‌شود:

۱. یادآور: چیزی که باعث شروع عادت می‌شود

۲. روال : خودِ عادت

۳. پاداش: منفعتی که از انجام دادن عادت نصیب‌تان می‌شود

اسم این الگو «راه حل سه بخشی» نام دارد. البته بین خودمان بماند… اصلا وقت زیادی برای اسم پیدا کردن نگذاشتم و اولین چیزی که به ذهنم رسید را نوشتم.

وقتی عادت‌ها را تکه تکه کنیم چه شکلی می‌شوند؟

بیایید «بشکن بشکن» راه بیندازیم و یک عادت معمولی را از بالای ساختمان ۳ طبقه پرت کنیم کف کوچه و بشکنیم تا ببینیم تکه‌های کوچک‌ترش چه شکلی هستند. برای مثال تخمه خوردن را داشته باشید:

۱. فوتبال شروع می‌شود (یادآور). اولین چیزی که پس از شروع فوتبال به ذهن‌تان می‌رسد این است که ظرف تخمه را بیاورید و بگذارید کنار دست‌تان. یعنی فوتبال یادآور تخمه خوردن است.

۲. تخمه می‌خورید (روال). این خود عادت است. تخمه می‌شکنید و می‌‏خورید و فوتبال را تماشا می‌کنید. روالی که هر دفعه طی می‏‌کنید.

۳. سرگرم می‏‌شوید (پاداش). تخمه خوردن آنقدر مشغول‌تان می‌کند که بازی بد بازیکنان تیم‌تان را زیر سایه خود می‌برد. در حین خوردن تخمه، اعصاب‌تان راحت‌تر است.

خب… حالا می‏‌خواهیم ببینیم چطور می‏‌توان از این ساختار استفاده کرد تا به عادت جدیدی خو بگیریم و وِل‌کُنش نشویم.

این شکلی:

بخش اول: برای عادت جدیدتان «یادآور» درست کنید

مثلا می‌خواهید روزی سه لیتر آب بخورید تا شاداب‌تر شوید. اگر به دوستان و آشنایان‏تان بگویید، احتمالا بهتان خواهند گفت باید روی کنترل نفس و اراده و اینجور چیزها کار کنید. اما زرشک!

حقیقت این است که انگیزه سلاح خیلی خوبی برای به خاطر سپردن عادتی جدید و تکرار کردن آن، محسوب نمی‌شود. به همین دلیل، یادآور بخش خیلی مهمی از خلقِ عادت جدید است. در واقع یادآور خوب، کاری به انگیزه و حافظه شما ندارد و کار خودش را می‏‌کند.

برگردیم به شما که می‌خواستید روزی ۳ لیتر آب بخورید. اگر یکی از این لیوان‌های غول‌آسای نیم لیتری بگیرید و آن را بالای سینک آشپزخانه آویزان کنید، هر بار که وارد آشپزخانه می‏‌شوید تا عادت جهانی «وارسی کردن محتویات یخچال» را به جا بیاورید، ناخودآگاه چشم‌تان به آن لیوان گنده می‌افتد. دیدن این لیوان به شما یادآوری می‌کند که الان وقت آب خوردن است.

برای انتخاب یادآور می‌توانید کارهای بهتری هم بکنید. مثلا لیست کارهایی که هر روز خودتان انجامشان می‌دهید، یا هر روز برایتان اتفاق می‌افتند را یادداشت کنید. این لیست کلی چیز را شامل می‏‌شود. مثلا هر دفعه که سر سفره منتظر ناهار نشسته‌اید، یا هر دفعه که شلنگ دستشویی را باز می‌‏کنید، یا هر دفعه که پشت چراغ قرمز گیر می‌کنید. این مواقع می‌تواند یادآور شما برای تمرین ذهنی مکالمه‌ زبان ایتالیایی باشد.

مثال ساده‌اش همین کاری است که خانواده‌های مسیحی انجام می‏‌دهند و موقعی که سر میز شام نشسته‌اند، قبل از دست بردن به قاشق و چنگال، اول دستشان را به همدیگر می‏‌دهند و شکر نعمت می‌کنند، تا شکرگزاری (به معنی خوشحال بودن از چیزهایی که دارند) برایشان تبدیل به عادت شود.

بخش دوم: عادتی انتخاب کنید که شروع کردنش آسان باشد

قلق کار این است که آنقدر آسانش کنید تا رویتان نشود بگویید نه.

توضیح: بین انتخاب هدف و انتخاب عادت تمایز قائل شوید. چون اصلا مثل هم نیستند.

در اینجا سنگ بزرگ علامت نزدن است. مثلا نشستید پای مسابقات المپیک و ناگهان به این فکر افتاده‌اید که چرا من نتوانم مانند مایکل فلپس شنا کنم یا مثل اوسین بولت بدوم. مگر به غیر از این ۲۵ کیلو اضافه‌وزن چه چیز دیگری از آنها کم دارم؟ ۴ هفته‌ای آبش می‌‏کنم خب! بابا چه خبرتان است؟ اگر این شکم را داخل ماهیتابه هم بیندازید به این سرعت آب نمی‌شود.

همین روحیه و شور و اشتیاق را حفظ کنید. اما، واقعیت می‌گوید تغییرات پایدار حاصل عادت روزانه است، نه از این رو به آن رو شدنِ یک‌دفعه‌ای.

به عبارت دیگر اگر می‌‏خواهید عادت جدیدی را شروع کنید تا سالم‌تر و باحال‌تر و پولدارتر زندگی کنید، حرف این بنده حقیر را بپذیرید و از کم شروع کنید. آنقدر آسانش کنید که رویتان نشود بگویید نه.

چقدر آسان؟ خیلی آسان. آنقدر آسان که از انجام ندادنش خجالت بکشید. در آن ابتدا، عملکرد خیلی مطرح نیست. فقط باید به آن شخصی تبدیل شوید که فلان کار (عادت) جزئی از خلق و خویش محسوب می‌شود. یک گرمکن بپوشید و ۷ دقیقه نرمش کنید. اگر همین ۷ دقیقه را هر روز تکرار کنید، تبدیل به عادتان می‌شود. بعدا می‌توانید زمان و شدت تمرین را بالا ببرید. فعلا فقط به همین قناعت کنید.

پس قرار شد این کار را بکنید:

عادت جدیدی برای خود انتخاب کنید. بعد از خودتان بپرسید «چطور می‌توانم این عادت را به حدی آسان کنم که رویم نشود بگویم نه؟»

بخش سوم: پاداش‌تان چیست؟

یادتان باشد حتما جشن خوشحالی بگیرید. حتی اگر معتاد تزریقی‌ای بودید که بالاخره توانسته خودش را عادت بدهد فقط از سرنگ یکبار مصرف استفاده کند تا وضعش از این که هست بدتر نشود. آن را هم جشن بگیرید.

کسی را دیده‌اید که کاری را دوست نداشته باشد و دلش بخواهد هر روز انجامش بدهد؟ (حتی اگر پای پول در میان باشد) اگر قرار باشد کاری را به قصد تبدیل شدن به عادت انجام بدهیم، خیلی مهم است که بعد از هر بار انجام دادنش به خودمان پاداش بدهیم.

مثال: سه هفته است که رفتم باشگاه کاراته اسم نوشتم. هر دفعه بعد از پایان جلسه‌ی تمرینی به خودم می‏‌گویم «تمرین خوبی بود، عرقم در اومد»، یا «امروز خوب ماواشی‌ می‌زدم».

اگر بتوانید این حس پیروزی یا موفقیت را به خودتان القاء کنید، احتمال اینکه سر برج باشگاه کاراته را بپیچانید خیلی کمتر می‌‏شود.

اگر آن لیوان گنده را پر از آب کردید و خوردید. «پیروزی!»

شام سبک خوردید. «موفقیت!»

چهار تا درازنشست رفتید. «کارت خوبه!»

بعد از هر کدام این کارها به خودتان حال بدهید و میوه‌ی موفقیت را با خوشحالی گاز بزنید.

چطور عادت های خوب و ماندگار در خودمان ایجاد کنیم؟
انتشار : ۴ آبان ۱۳۹۸

چگونه نگرش مثبت داشته باشیم ؟


نگرش انسان بیشتر از استعداد عامل رشد و شکوفایی است. هرچه مثبت تر و سازنده تر باشید، بیشتر مورد علاقه و احترام اطرافیان خود قرار خواهید گرفت. در کار خود دستمزد بیشتری دریافت می کنید و با سرعت بیشتری ارتقا پیدا می کنید. افراد بیشتری شما را دوست خواهند داشت و از بودن با شما لذت می برند، آن ها از شما حمایت می کنند، می خواهند کنارتان حضور داشته باشند و با شما همکاری کنند.

شکسپیر در این مورد می گوید: «هیچ چیزی به ذات خوب یا بد نیست، تفکر با آن چنین می کند». بنابراین هرچه در زندگی تان فردی مثبت تر باشید بر اساس اصول روانشناسی تسلط و اثرگذاری بیشتری هم روی دیگران خواهید داشت، درست مثل گل هایی که در آفتاب می شکفند، مردم هم پذیرای افراد خوش برخورد و گرم هستند.

مایا آنجلو هم در این باره جمله بسیار مشهوری دارد که می گوید: «مردم گفتار و رفتارتان را فراموش می کنند، اما احساسی که در آن ها به وجود آورده اید را هرگز فراموش نخواهند کرد». دوستان عزیز سایت EMTrading برای برخوردار شدن از یک نگرش مثبت کافی است که این ۷ مرحله را به درستی انجام دهید تا بر اساس قانون جذب پذیرای بهترین و مثبت ترین اتفاقات در تمام زمینه های زندگی خود باشید. لطفا در ادامه ما را همراهی کنید.

۱ – خوش بینی را بیاموزید

۸۵ درصد موفقیت و پیشرفت هر انسانی به چگونگی نگرش او بستگی دارد. بر اساس نظر مارتین سلیگمن از دانشگاه پنسیلوانیا، مهم ترین ویژگی موثر در موفقیت و شادی، خوش بینی افراد می باشد. خوش بینی از جمله آن ویژگی هایی است که نه تنها قابل اندازه گیری، بلکه آموختنی می باشد.

حالا سوال اینجاست که چگونه می توانید تبدیل به فردی خوش بین شوید؟ شما همان چیزی می شوید که اغلب به آن فکر می کنید. برای این که در زندگی فردی خوش بین باشید باید دقیقا مانند افراد خوش بین فکر کرده و رفتار کنید، تا این که این رفتارها در وجودتان نهادینه شود. به همین خاطر به دنبال این باشید تا بفهمید افراد خوش بین چگونه فکر می کنند.

۲ – به خواسته های خود فکر کنید

افرادی که خوش بین هستند همواره به خواسته های خود و روش های دست یافتن به آن ها فکر می کنند. آن ها به اهداف خود و گام هایی که باید هر روز و هر ساعت برای رسیدن به آن بردارند، فکر می کنند. هر گامی که به سوی هدف مهم خود بر می دارید، بر اساس قانون جذب باعث می شود خود را مثبت تر، قدرتمندتر و خوش بین تر احساس کنید.

ذهن خودآگاه می تواند صدها فکر را به ترتیب ذخیره کند، اما هر لحظه فقط می تواند یک فکر داشته باشد: مثبت یا منفی. اگر به عمد ذهن خود را با افکار مثبت درباره هدف و اقدامات خاص برای دستیابی به آن پر کنید، به طور خودکار سد راه افکار منفی خواهید شد.

یکی از بزرگ ترین اصول دستیابی به موفقیت در تمام ابعاد زندگی این است که هر لحظه از صبح، ظهر و شب به اهداف و خواسته هایی که دارید فکر کنید. هرگاه تجربه ای منفی داشتید، به هدف خود فکر کنید. هرگاه عقب نشینی کردید یا دچار احساس ناامیدی شدید، به هدفتان فکر کنید. برای متوقف کردن افکار منفی به هدفتان فکر کنید تا وقتی این عادت خودکار و آسان شود.

3-در جستجوی درس های ارزشمند باشید

در هر عقب نشینی یا مشکل به دنبال یک درس ارزشمند باشید. هر مشکل یا مانع یک یا چند درس همراه با خود دارد. وقتی که شما به دنبال آن درس و یاد گرفتن از آن شرایط هستید، ذهن شما به طور شگفت انگیزی مثبت باقی می ماند و کنترل کامل احساسات تان را در دست دارید.

۴ – مدام ذهن تان را تغذیه کنید

برای داشتن یک نگرش ذهنی مثبت لازم است که دائما ذهن خود را با ایده ها و اطلاعات مثبت تغذیه کنید. کتاب ها و مقالات مثبت بخوانید؛ اطلاعاتی که به شما کمک کنند تا زندگی و کارتان را بهبود ببخشید. با تلفن همراه، در اتومبیل و هر جای دیگر به برنامه های صوتی آموزشی و مثبت گوش بدهید.

سعی کنید زمانی را برای رفتن و شرکت در سمینارها، گفتگوها و کارگاه های مثبتی که روی شما تاثیرات مثبت می گذارند اختصاص دهید. سعی کنید در آن ها با ایده های ارزشمند و سازنده آشنا شوید و می توانید برای بهبود کیفیت زندگی از آن ها استفاده کنید.

۵ – نگرش ذهنی خود را کنترل کنید

نگرش شما از دو بخش تشکیل شده است: نگرش نسبت به خود و دیگران. هر چه خود را فردی ارزشمند، خوب و شایسته بدانید، خوش بین تر، مثبت تر و موفق تر خواهید بود. هرچه نگرش مثبت تری نسبت به خود داشته باشید، اطمینان داشته باشید که نگرش مثبت تری هم به دیگران دارید. این دو با هم رابطه دارند. به نظر می رسد ارتباط تنگاتنگی بین این دو نگرش وجود دارد.

۶ – به دیگران نیاز دارید

هر شرایط و موقعیت کاری به کمک و همکاری دیگران و اغلب تعداد زیادی از آن ها نیاز دارد. در جهان امروز، مردم فقط زمانی به شما کمک می کنند که خودشان با میل و رغبت بخواهند آن کار را انجام دهند، نه این که مجبور به انجام آن کار باشند. هنگامی که شما با دیگران رفتار مثبتی دارید، به دنبال خوبی ها هستید، با دیگران به همدردی می پردازید و سوالات زیادی از آن ها می پرسید. آن ها هم متقابلا با شما احساس نزدیکی و صمیمیت می کنند و مشتاقانه از شما تاثیر می پذیرند. آن ها دوست دارند به شما کمک کنند، با شما همکاری داشته باشند و در رسیدن به اهداف شما یاری گر و کمک کننده باشند.

چندین سال قبل انستیتو تکنولوژی کارنگی تحقق و مطالعه ای انجام داد و متوجه شد دلیل اخراج ۹۵ درصد از افراد شرکت های بزرگ در یک بازه ی ۱۰ ساله، عدم توانایی در کنار آمدن با دیگران بوده است. به عبارت روشن تر تمام این اخراج ها به علت نگرش منفی آن افراد صورت می گرفت و ارتباطی به عدم صلاحیت شان نداشت. همواره این نکته مهم را به خاطر داشته باشید، افرادی که نگرش مثبت دارند بر اساس قانون جذب همیشه به مراتب بالاتری از نظر مالی و جایگاهی ارتقا پیدا می کنند و به جایگاه ها و مسئولیت های بالاتر می رسند، چون روسا ترجیح می دهند افراد مهربان تر و بهتری در کنار خود داشته باشند.

۷ – دو تمرین عملی خوب برای نگرش مثبت به زندگی داشتن

ابتدا به اهداف و گام هایی که هر روز و هر ساعت باید برای دستیابی به آن ها بردارید، فکر کنید و مدام ذهن خود را از افکار مثبت درباره آن اهداف پر کنید تا به شخصی کاملا مثبت تبدیل شوید.

از شرایط سخت فعلی چه درس هایی می توانید یاد بگیرید؟ در آن درس به دنبال چیزی با ارزش باشید تا در موقعیت بیشتر آینده به شما کمک کند. این دو تمرین را دائم انجام دهید تا بتوانید نگرش مثبت داشتن را به یک عادت در زندگی تان تبدیل کنید.

چگونه نگرش مثبت داشته باشیم ؟
انتشار : ۸ فروردین ۱۳۹۹

© 1398 تمامی حقوق برای ای ام تریدینگ ™ میباشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما